قیام عاشورا!!چرا؟؟؟
علل به وقوع پیوستن قیام عاشورا
مهم ترین هدف و فلسفه عاشورا ، اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منكر و عامل دیگر منكرات بود ، نخستین و عمده ترین اولویت كاری و هدف نهضت به شمار می رفت .البته نابودی آن در صورت یاری مردم كوفه می توانست صورت بگیرد . با عهد شكنی آن مردم ، باز از اولویت آن چیزی كاسته نشد امام و یارانش
احیای دین و ارزش های آن : در مقابل نظام یزیدی كه اطاعت شیطان را می كرد و از پیروی رحمان روی برتافته بود ، امام حسین در صدر احیای دین از راه اجرای احكام الهی و اطاعت خداوند و نابود كردن خط شیطان بر آمد و انقلاب خود را در راستای چنین هدفی سامان دهد .
ایجاد اصلاح ؛ نظام یزیدی و به طور كلی امویان و همفكران آن اظهار فساد می كردند امام در صدد اصلاح بر آمد و یكی از مؤلّفه های فلسفه انقلاب او را ، طرح ایجاد اصلاح به خود اختصاص می داد تا امور مردم را سامان بخشد و آنها را در سایة آن ، از مفاسد اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی در امان بوده زندگی شرافتمندانه پیدا كنند .
عمل به پیمان الهی : خداوند با فرستادن پیامبران به ویژه اشرف و خاتم آنان حضرت محمد ، از انسان پیمان گرفته است كه در روابط خود با خداوند ، پایبند توحید الهی و نفی شرك باشند و دیگران را در عبادت الهی شریك نكنند و در میان مردم و همنوعان ، به عدالت رفتار و از هر گونه ستم ، بی عدالتی و تبعیض خودداری كنند .
احیای سنت پیامبر : پیامبر در رهبری امت اسلامی و ابلاغ دین توحیدی ، سیره و سنت روشنی داشت كه متأسفانه پس از رحلت او ، به تدریج فراموش شد و در زمان یزید ، كمترین نشانه از آن در زمامداران مسلمان و فرمانروایان وی مشاهده نمی شد ، چنانكه مردم نیز از آن سنت و ارزشها فاصله گرفته بودند . امام حسین به عنوان فرزند پیامبر و بزرگترین رهبر عالم دینی و جانشین بر حق دینی و علمی آن حضرت ، در صدد احیای آن سنت بر آمد و اجرای سیره و سنت رسول خدا را یكی از عناصر فلسفه انقلابش معرفی كرد.
عدالت اجتماعی : امام حسین برتری دادن در فی و تبعیض در بیت المال را ، یكی از نقاط تاریك و منكرات نظام یزیدی می دانست . از این رو ، ایجاد عدالت و نفی نظام فاسد طبقاتی و استعمارگری و برده داری ویا نژادگرایی ، یكی از اجزای فلسفه انقلاب عاشورا بود .
معرفی و ترویج فرهنگ شهادت : یكی از ویژگی های حكومت یزید ، حلال را حرام شمردن و حرام را حلال دانستن از سویی ، و عادت دادن مردم به زندگی در سایه نظام ظالم و سلطان ستمگر و ترس از مرگ در هر شرایط ، از سوی دیگر بوده امام هم تا آخرین لحظه حیات ، بر او و مفاسد ومنكرات یاد شده و ترویج فرهنگ شهادت برای مبارزه با آن پای فشرد .بازماندگان وی نیز این راه و رسم را به خوبی تبلیغ كردند و فلسفه انقلاب كربلا را پاس داشتند ، بیعت یزید با هیچ یك از این اهداف سازگاری نداشت و نابودی نظام او با شهادت در این مسیر ، مهم ترین هدف او برای طرح این خواسته ها و زمینه سازی برای اجرا و اصیای آنها تلقی می گردید .
ب عوامل شتابزا :
دعوت یزید از ملید بن عقبه برای بیعت گرفتن از امام حسین یكی از عوامل شتابزا بود كه بر سرعت این انقلاب و زمان وقوع آن افزود و آن را شتاب بخشید .
دعوت كوفیان از امام حسین نیز یكی از عوامل فرعی و شتابزا و صحنه ساز این جریان بود ؛ زیرا همان گونه كه می دانیم دعوت مردم كوفه در زمان معاویه نیز مطرح بود و به تدریج آشكار شده ، نامه نگاری های مروان بن حكم به معاویه و سپس نامه نگاری معاویه به امام حسین را در پی داشت .اگر دعوت مردم كوفه یكی از عوامل تعیین كننده می بود ، باید در همان زمان ، قیام حسینی را بر می انگیخت ولی تاریخ نشان داد كه در زمان یزید كه شرایط شرعی و دینی انقلاب فراهم شد و ولایت عهدی او نیز مزید بر علت گردید ، امام در پاسخ مردم كوفه ، بدان طرز حركت كرد و كوفه را صحنه انقلاب خود قرار داد . دعوت مردم كوفه توانست هم بر شتاب انقلاب و تعیین مكان و سرزمین آن نقش ایفا كند .
-
- برپایی نظام حق : طبیعی است كه امام برای مرحله بعد از نابودی نظام اموی نیز بدون برنامه نبود . او بر ویرانه نظام سفیانی ، حكومت اهل بیت را پیشنهاد می كرد ، چنانكه فرمود : وَ نحنُ اهلبیت اولی بولایت هذا الامر علیكم من هولاء المدّعین ما لیس لهم والسّائرین فیكم بالجور و العدوان ؛ ما اهل بیت به تصدی و ولایت امر حكومت و زمامداری مردم اولی هستیم از آنانیكه به دروغ ، مدعی چیزهایی هستندكه ندارند ،آنان كه در بین شما باظلم و زورگویی حكم می رانند. حكومت پیشنهادی او و ویژگی های ولایت اهل بیت ، در مقابل نظم ظالمانه اموی بود ، یعنی قرارگرفتن ولی عادل به جای سلطان ظالم .
- احیای دین و ارزش های آن : در مقابل نظام یزیدی كه اطاعت شیطان را می كرد و از پیروی رحمان روی برتافته بود ، امام حسین در صدر احیای دین از راه اجرای احكام الهی و اطاعت خداوند و نابود كردن خط شیطان بر آمد و انقلاب خود را در راستای چنین هدفی سامان دهد .
- ایجاد اصلاح ؛ نظام یزیدی و به طور كلی امویان و همفكران آن اظهار فساد می كردند امام در صدد اصلاح بر آمد و یكی از مؤلّفه های فلسفه انقلاب او را ، طرح ایجاد اصلاح به خود اختصاص می داد تا امور مردم را سامان بخشد و آنها را در سایة آن ، از مفاسد اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی در امان بوده زندگی شرافتمندانه پیدا كنند .
- عمل به پیمان الهی : خداوند با فرستادن پیامبران به ویژه اشرف و خاتم آنان حضرت محمد ، از انسان پیمان گرفته است كه در روابط خود با خداوند ، پایبند توحید الهی و نفی شرك باشند و دیگران را در عبادت الهی شریك نكنند و در میان مردم و همنوعان ، به عدالت رفتار و از هر گونه ستم ، بی عدالتی و تبعیض خودداری كنند .
- احیای سنت پیامبر : پیامبر در رهبری امت اسلامی و ابلاغ دین توحیدی ، سیره و سنت روشنی داشت كه متأسفانه پس از رحلت او ، به تدریج فراموش شد و در زمان یزید ، كمترین نشانه از آن در زمامداران مسلمان و فرمانروایان وی مشاهده نمی شد ، چنانكه مردم نیز از آن سنت و ارزشها فاصله گرفته بودند . امام حسین به عنوان فرزند پیامبر و بزرگترین رهبر عالم دینی و جانشین بر حق دینی و علمی آن حضرت ، در صدد احیای آن سنت بر آمد و اجرای سیره و سنت رسول خدا را یكی از عناصر فلسفه انقلابش معرفی كرد.
- عدالت اجتماعی : امام حسین برتری دادن در فی و تبعیض در بیت المال را ، یكی از نقاط تاریك و منكرات نظام یزیدی می دانست . از این رو ، ایجاد عدالت و نفی نظام فاسد طبقاتی و استعمارگری و برده داری ویا نژادگرایی ، یكی از اجزای فلسفه انقلاب عاشورا بود .
- معرفی و ترویج فرهنگ شهادت : یكی از ویژگی های حكومت یزید ، حلال را حرام شمردن و حرام را حلال دانستن از سویی ، و عادت دادن مردم به زندگی در سایه نظام ظالم و سلطان ستمگر و ترس از مرگ در هر شرایط ، از سوی دیگر بوده امام هم تا آخرین لحظه حیات ، بر او و مفاسد ومنكرات یاد شده و ترویج فرهنگ شهادت برای مبارزه با آن پای فشرد .بازماندگان وی نیز این راه و رسم را به خوبی تبلیغ كردند و فلسفه انقلاب كربلا را پاس داشتند ، بیعت یزید با هیچ یك از این اهداف سازگاری نداشت و نابودی نظام او با شهادت در این مسیر ، مهم ترین هدف او برای طرح این خواسته ها و زمینه سازی برای اجرا و اصیای آنها تلقی می گردید .
- ب عوامل شتابزا :
- دعوت یزید از ملید بن عقبه برای بیعت گرفتن از امام حسین یكی از عوامل شتابزا بود كه بر سرعت این انقلاب و زمان وقوع آن افزود و آن را شتاب بخشید .
- دعوت كوفیان از امام حسین نیز یكی از عوامل فرعی و شتابزا و صحنه ساز این جریان بود ؛ زیرا همان گونه كه می دانیم دعوت مردم كوفه در زمان معاویه نیز مطرح بود و به تدریج آشكار شده ، نامه نگاری های مروان بن حكم به معاویه و سپس نامه نگاری معاویه به امام حسین را در پی داشت .اگر دعوت مردم كوفه یكی از عوامل تعیین كننده می بود ، باید در همان زمان ، قیام حسینی را بر می انگیخت ولی تاریخ نشان داد كه در زمان یزید كه شرایط شرعی و دینی انقلاب فراهم شد و ولایت عهدی او نیز مزید بر علت گردید ، امام در پاسخ مردم كوفه ، بدان طرز حركت كرد و كوفه را صحنه انقلاب خود قرار داد . دعوت مردم كوفه توانست هم بر شتاب انقلاب و تعیین مكان و سرزمین آن نقش ایفا كند .
نظريه اي کینه توزانه و بي ارزش درباره علت قیام عاشورا
گروهي از متعصبان بني اميه، قيام امام عليه السلام بر عليه يزيد را قيامي به خاطر سلطنت و دستيابي به ثروتهاي کشور دانسته اند، اين نظريه بر کينه آنان نسبت به امام عليه السلام دلالت دارد به خاطر پيروزيهاي برجسته اي که آن حضرت در نهضت مبارکش به دست آورد که هيچ مصلح اجتماعي در روي زمين، چنين پيروزيهايي به دست نياورده است.
شايد بعضي از آنان به خاطر جهلشان نسبت به حقيقت نهضت حسيني و عدم آگاهي از علل آن معذور باشند؛ زيرا امام به يقين مي دانست که انقلابش در صحنه هاي نظامي شکست خواهد خورد؛ زيرا خصمش، از پشتيباني ارتشي فراوان با قدرت و نيرويي بسيار، برخوردار بود ولي آن حضرت هيچ نيروي نظامي نداشت تا سلطنت را به دست آورد و اگر آن گونه که مي گويند، هدفش سلطنت بود، هنگام شنيدن خبر کشته شدن سفيرش، «مسلم بن عقيل» و برگشتن کوفه بر ضد وي، به حجاز و يا جاي ديگري باز مي گشت و از نو براي رسيدن به هدفش شروع به فعاليّت مي کرد تا به مقصدش دست يابد.
امام مي دانست که اوضاع موجود، همه به نفع بني اميه بوده و هيچ چيزي از آنها در پشتيباني وي و يا به منفعت او نبوده است.